ال.اس.دی کاری می کند مانند یک بچه فکرکنید
فروردین ۲۶, ۱۳۹۵این دوربین فیلم برداری ۳۶۰ درجه و اوپن سورس فیسبوک است
فروردین ۲۶, ۱۳۹۵تعارضی که بین دین و علم تصور میشود ناشی از ساختار مغز انسان است. برای باور خدای ماورالطبیعه یا روحی جهانشمول بنظر می رسد انسانها شبکه ی منطقی مغز خود را متوقف کرده و شبکه ی حسی خود را فعال می سازد. در مقابل وقتی افراد به دنیای مادی می اندیشند تفکر تحلیلی خود را فعال می کنند و شبکه ی حسی را از کار می اندازند.
بنا به یافته های محققان دانشگاه اختصاصی کیس وسترن و کالج بابسون تعارضی که بین دین و علم تصور میشود ناشی از ساختار مغز انسان است.
نبرد بین ایمان و شواهد علمی برای توصیف دنیای اطراف ما به سده ها پیش باز می گردد و شاید امروزه عینی ترین نمود آن را بتوان در مناظرات بین معتقدان به خلقت و معتقدان به تکامل مشاهده کرد.
تونی جک مدیر تحقیق حاضر در این مورد می گوید: “زمانیکه سوالی در مورد ایمان و اعتقاد می شود از دید منطقی بنظور سوالی بی معنا می آید. اما بنا به یافته های ما در مورد مغز، فکر کردن در مورد ایمان تفکر منطقی را کنار زده و به ما کمک می کند دید اجتماعی و احساسی بهتری به دنیا داشته باشیم.”
جک استادیار فلسفه دانشگاه اختصاصی کیس وسترن و مدیر تحقیقات مرکز بین المللی اخلاق و فضیلت این دانشگاه بخشی از سرمایه ی خود را هم در اختیار انجام این تحقیق قرار داد.
ریچارد بویاتزیس استاد مشهور دانشگاه و پروفسور رفتار سازمانی دانشگاه کیس وسترن و عضوی از گروه تحقیقاتی جک می گوید: “بسیاری از تحقیقات روانشناسی ادراک ادعا کرده اند افرادی که ایمان و دین دارند به قدر دیگران باهوش نیستند و درک کمتری از مسائل دارند.”
“یافته های ما هم چنین مطلبی را تایید می کند اما در عین حال نشان می دهد افراد مذهبی اجتماعی تر و با احساس ترند.”
در مجموعه ای متشکل از 8 آزمایش محققان دریافتند هرچقدر فرد با احساس تر باشد احتمال بیشتری دارد مذهبی هم باشد.
نتایج این تحقیق تفسیری بر تحقیقات گذشته است و نشان می دهد زنان از مردان مذهبی تر یا معنوی ترند. این تفاوت در زنان و مردان به این دلیل است که زنان احساساتی تر از مردان هستند.
محققان دریافتند جامعه ستیزان از افراد عادی بیشتر منکر خدا هستند اما بیشتر از آنها قاتل نیستند. دلیل این امر آن است که بیشتر جامعه ستیزان حسی به دیگران ندارند و نتیجتاً بی دین تر از بقیه مردم هستند.
تحقیق اخیر در نشریه ی آنلاین PLOS ONE منتشر شده است. دیگر محققان این تحقیق جارد فریدمن، دستیار تحقیق و فارغ التحصیل فلسفه و علوم استدراکی که به تازگی دوره ی دکترای رفتار سازمانی را در دانشگاه کیس وسترن آغاز کرده و اسکات تایلور استادیار رفتار سازمانی کالج بابسون هستند.
ساختار مغز
تحقیق مبتنی بر این نظریه بود که مغز انسان دو بخش متضاد و در تنش مدام باهم دارد. در تحقیق قبلی انجام شده در آزمایشگاه مغز، فکر و آگاهی، جک از تصویرگری رزونانس مغناطیسی کاربردی استفاده نمود تا نشان دهد مغز شبکه ی منظقی از نورونها دارد که به ما اجازه ی تفکر انتقادی را می دهد و شبکه ای اجتماعی هم دارد که به ما اجازه ی تمرکز می دهد. زمانیکه مشکلی بدنی یا اخلاقی پیش می آید مغز سالم به شبکه ی مربوطه انرژی ادامه می دهد و شبکه ی دیگر را غیر فعال می کند.
جک در این مورد توضیح می دهد: “بدلیل تنش بین این شبکه های مغزی کنار نهادن تفکر طبیعی و منطقی ما را قادر به فعال کردن جنبه ی حسی و اجتماع مدار مغز می سازد و همین مساله دلیل اساسی اعتقاد به ماوراالطبیعه در کشاکش تاریخ طبیعی در فرهنگهای گوناگون است. در واقع این روش غیر مادی درک دنیا و جایگاه ما در آن است.”
فریدمن هم می گوید: “داشتن احساس لزوماً نشانه ی اعتقاد ضد علمی نیست و در واقع نتایج ما نشان می دهند تنها در صورتیکه فردی باور علمی و منطق تحلیلی و حسی داشته باشد است که می تواند مانند طرفداران موج جدید ملحدان تفکر متفاوتی داشته داشته و دید جامعه محور و اخلاقی داشته باشد.
“این یافته ها مطابق با دید فلسفی کانت هستند که می گوید دو نوع حقیقت وجود دارد حقیقت تجربی و حقیقت اخلاقی”
آزمایشات و نتایج
محققان رابطه ی بین اعتقاد به خدا یا روحی جهانشمول و تفکر منطقی و اخلاقیات را در خلال هشت آزمایش مورد بررسی قرار دادند. در هر آزمایش 159 تا 527 داوطلب شرکت داشتند. نتایج هر هشت آزمایش نشان می داد هرچه فرد مذهبی تر باشد بیشتر نگرانیهای اخلاقی بیشتری دارد اما دلیل برای این رفتار مشخص نشد.
یافته ها همچنین حاکی از این مساله بودند که احساسات و باورهای مذهبی هر دو رابطه ی مستقیم با میزان عبادت، مراقبه یا دیگر اعمال و مناسک معنوی و دینی دارند اما هیچکدام ربطی به میزان حضور فرد در اجتماعات مذهبی و کلیساها ندارند.
با وجود آنکه بنا به نظریه ی برخی محققان تفسیر و تحلیل رفتار انسانی به حالات روحی ارادی نظیر نیاز، اشتیاق یا هدف ارتباط مستقیمی با ایمان دارد تحقیق اخیر در این مورد رابطه معناداری نیافت.
مانند دیگر تحقیقات این مجموعه تحقیقی هم نشان داد تفکر منطقی اجازه ی باور و ایمان مذهبی را به انسان نمی دهد. اما تحلیل آماری داده های هشت آزمایش مشخص ساخت احساس داشتن در اعتقاد دینی بیشتر نقش دارد تا تفکر منطقی در بی ایمانی.
پس دلیل اینکه تعارض بین دین و علم اینقدر پر رنگ شده چیست؟
بویاتزیس در این مورد می گوید: “چون شبکه های حسی و منطقی مغز جلوی هم را می گیرند و به همین دلیل میتوانند کاملاً رودرروی هم قرار گیرند. شناخت اینکه مغز چگونه کار می کند می تواند به ما این امکان را بدهد تا منطق و تعادل بیشتری در مناظرات بین دین و علم ایجاد کنیم.”
استفاده از هر دو شبکه مغز
محققان میگویند انسانها به گونه ای ساخته شده اند تا از هر دو شبکه ی مغزی خود استفاده برند. نظر جک در این مورد جالب است: “اعتقادات دینی بسیار بیش از اینکه همواره در تنش با علم باشند در شرایط مناسب میتوانند خلاقیت و بینش علمی را افزایش دهند. بسیاری از مشهورترین دانشمندان تاریخ مذهبی یا معتقد بوده اند. این افراد خاص به اندازه ای هوشمند بودند بودند که درک کنند نیازی به تقابل علم و دین نیست.”
در تحقیق حاضر به 654 برنده ی جایزه ی نوبل یا حدود 90 درصد افرادی که از سال 1901 تا سال 2000 برنده ی این جایزه شده اند اشاره شده که این افراد به یکی از 28 دین مورد بررسی اعتقاد داشتند. 10.5 درصد باقیمانده بی خدا، لاادری و یا آزاداندیشند (مترجم: در فلسفه ی دین آزاداندیشها افرادی هستند که اعتقاد دارند خدا دنیا را خلق و آن را به حال خود رها نمود.)
جک بر این مبنا اعتقاد دارد فرد می تواند مذهبی و در عین حال دانشمندی بزرگ باشد.
محققان مانند ملحدان جدید اعتقاد دارند معلق ساختن اندیشه ی منطقی در زمان نامناسب میتواند خطرناک باشد و بنا به همین علت در طول تاریخ از تاکید بر اختلافاتی دینی به جهت دامن زدن به جنگها و آزار و ادیت مردم بهره ها برده شده است.
باز نظر جک را بخوانیم: “البته انداختن گناه تمام جنگها بر گرده ی دین تحریف تاریخ است و جنبشهای غیر دینی و سیاسی نظیر فاشیسم و کمونیسم و جنبشهای شبه علمی نظیر نژاد برتر هم ضررهای بسیاری را نصیب بشر ساخته اند.”
با این وجود محققان بر این نظرند برای بهبود بینش حسی بهره بردن با دقت از اعتقاد دینی مناسب خواهد بود. در مجموع طبق یافته های این تحقیق و تحقیقات مشابه اعتقاد مذهبی دلسوزی را بیشتر کرده و علاوه بر بهره های اجتماعی فرد را تشویق به شرکت در فعالیتهای سودمند اجتماعی می کند.
به نظر جک برای جلوگیری از تنش بین دین و علم کافیست به چند قانون ساده توجه کنیم: “دین در تبیین ساختار فیزیکی و حقیقی دنیا نقشی ندارد. این کار کار علم است. علم باید به کار منطق اخلاقی ما هم بیاید اما علم به تنهایی نمی تواند بگوید چه چیز اخلاقیست و چگونه میتوانیم معنا و هدف به زندگیمان ببخشیم.”
برای بررسی دقیقتر مقوله ی اعتقادات دینی محققان تصمیم دارند تحقیقاتی را به انجام برسانند مبنی بر اینکه آیا افرادی که احساسات خود را تقویت می کنند همزمان اعتقادات مذهبیشان هم افزایش می یابد و یا برعکس افزایش باورهای مذهبی در فرد بلافاصله احساسات او را هم تقویت می کند یا خیر؟
منبع: Science Daily