فیروز نادری
اسفند ۲۵, ۱۳۹۴گامهای تازه برای دستیابی به لباس های نامرئی کننده
اسفند ۲۵, ۱۳۹۴آلبرت اینشتین ،فیزیکدان نظری آلمانی بود. او بیشتر به خاطر نظریه نسبیت و به ویژه برای هم ارزی جرم و انرژی شهرت دارد. علاوه بر این، او در بسط تئوری کوانتوم و مکانیک آماری سهم عمده ای داشت.
خلاصه
آلبرت اینشتین در 14 مارس 1879 در شهر اولم که شهر متوسطی از ناحیه ورتمبرگ آلمان بود متولد شد.او فیزیکدان نظری آلمانی بود. او بیشتر به خاطر نظریه نسبیت و به ویژه برای هم ارزی جرم و انرژی شهرت دارد. علاوه بر این، او در بسط تئوری کوانتوم و مکانیک آماری سهم عمده ای داشت.
اینشتین جایزه نوبل فیزیک را در سال 1921 برای خدماتش به فیزیک نظری و به خصوص به خاطر کشف قانون اثر فوتو الکتریک دریافت کرد. او به دلیل تاثیرات چشمگیرش، به عنوان یکی از بزرگ ترین فیزیکدانانی شناخته می شود که به این جهان پا گذاشته ان.در فرهنگ عامه، نام «اینشتین» مترادف هوش زیاد و نابغه شده است.
زندگی نامه
آلبرت اینشتین در 14 مارس 1879 میلادی در ساعت 11:30 صبح به وقت محلی در شهر اولم در ورتمبرگ آلمان، واقع در 100 کیلومتری اشتوتگارت و در خانواده ای یهودی بدنیا آمد. پدر آلبرت، هرمان اینشتین یک فروشنده بود که بعد ها یک کارخانه الکتروشیمیایی را تاسیس کرد و مادرش، پاولینه کُخ نام داشت. آنها در کنیسه اشتوتگارت باد با یکدیگر ازدواج کردند.
تولد و کودکی
در زمان تولد، مادر آلبرت به خاطر اینکه سر او بسیار بزرگ بود و حالتی عجیب داشت بسیار نگران بود. هر چند که با رشد او، کمکم بزرگی سرش کمتر به چشم می آمد، اما از عکس های او معلوم است که سر او نسبت به بدنش بزرگ تر بوده است.
به این ویژگی در افرادی که سر های بزرگی دارند «سربزرگی خوش خیم» گفته می شود که هیچ ارتباطی با بیماری یا مشکلات ادراکی ندارد. آلبرت خیلی دیرتر از بچه های معمولی صحبت کردن را آغاز کرد.
طبق ادعای خود اینشتین، او تا سن سه سالگی حرف زدن را آغاز نکرده بود و بعد از آن هم حتی تا سنین بالاتر از نه سالگی به سختی صحبت می کرد. به دلیل پیشرفت کند کلامی اینشتین، و گرایش او به بی توجهی به هر موضوعی که در مدرسه برایش خسته کننده بود و در مقابل توجه صرف او به مواردی که برایش جالب بودند باعث شده بود که برخی همچون خدمه منزل آن ها، او را کند ذهن بدانند.
آلبرت اینشتین و فراگیری ویولون
اعضای خانواده آلبرت، همگی یهودی هایی لاقید بودند و از همین رو، او در یک مدرسه ابتدایی کاتولیک درس می خواند. او با اصرار مادرش آموزش ویولون را فرا گرفت. اگرچه او از همان ابتدای کار مشق ویولون را دوست نداشت و در نهایت نیز آنرا کنار گذاشت، اما بعدها آرامش عمیق خود را در سونات ویلون موتسارت بدست میآورد.
وقتی اینشتین پنج ساله بود، پدرش به او یک قطب نمای جیبی نشان داد و اینشتین پی برد که در فضای خالی چیزی بر روی سوزن تأثیر می گذارد. او بعد ها این اتفاق را یکی از تحول آمیزترین اتفاقات زندگی اش توصیف کرد.
آشنایی اینشتین با علم و فلسفه توسط مکس تلمود
در سال 1889 ، دانشجویی به نام مکس تلمود (بعدها به نام تالمی)، که به مدت شش سال پنجشنبه شب ها به منزل خانواده اینشتین می آمد، اینشتین را با مهمترین متون علمی و فلسفی آشنا کرد، که از جمله آنها می توان به نقد خرد ناب از کانت اشاره کرد.
همچنین در اواخر دوران کودکی و اوایل دوران بزرگسالی، دو عموی او با توصیه و تهیه کتاب هایی در زمینه علم، ریاضی و فلسفه، به رشد فکری او کمک می کردند.
مهاجرت اینشتین به همراه خانواده به ایتالیا
در سال 1894، در پی ناموفق ماندن کسب و کار هرمان اینشتین در صنعت الکتروشیمی، خانواده اینشتین از مونیخ به پیوا، شهری در ایتالیا در نزدیکی میلان مهاجرت کردند. اینشتین اولین فعالیت علمی خود را با عنوان بررسی وضعیت اتر در زمینه های مربوط به مغناطیس، در همان زمان برای یکی از عمو هایش می نوشت.
اینشتن و تحصیلات متوسطه !!!
آلبرت برای تمام کردن درس هایش، در مدرسه شبانه روزی مونیخ ماند و پس از آنکه تنها توانست یک ترم را تمام کند. در بهار سال 1895 دبیرستان را رها کرده و برای پیوستن به خانواده اش رهسپار پریوا شد.
یک سال و نیم پیش از امتحانات نهایی، او بدون اطلاع والدینش و با متقاعد کردن مسئولین مدرسه به اینکه به واسطه یک گواهی پزشکی به او اجازه مرخصی بدهند مدرسه را ترک کرد و این بدان معنا بود که اینشتین هیچگونه گواهی در تحصیلات متوسطه کسب نکرد.
اینشتین و آزمایش ذهنی در 16 سالگی
در همان سال یعنی در سن 16 سالگی، او آزمایش ذهنی که به آیینه آلبرت اینشتین شهرت دارد را انجام داد. او پس از خیره شدن به آیینه، آزمایش کرد که اگر با سرعت نور حرکت کند چه اتفاقی برای تصویرش خواهد افتاد؛ نتیجه گیری او مبنی بر اینکه سرعت نور مستقل از بیننده اش است، بعد ها به یکی از دو فرضیه نسبیت خاص تبدیل شد.
کسب مدرک دیپلم در سوییس
در آزمون ورودی انستیتو تکنولوژی فدرال سوئیس که امروزه به ای تی اچ زوریخ شهرت دارد شرکت کرد. اگرچه امتیاز آلبرت در بخش ریاضی و علوم عالی شد، اما امتیاز پایین او در بخش ادبیات مانع از قبولی وی شد؛ پس از آن خانوادهاش او را به آرائو در سوییس فرستادند تا تحصیلاتش را در آنجا به اتمام برساند. پس از آن دیگر معلوم بود که آلبرت آنگونه که پدرش می خواست مهندس الکترونیک نخواهد شد.
او در آنجا به مطالعه تئوری الکترو مغناطیس مشغول شد و در سال 1896 دیپلم خود را دریافت کرد.در این مدت او در منزل خانواده پروفسور یاست وینتلر اقامت کرد و در آنجا به عنوان اولین تجربه عاشقانه، به ماری دختر این خانواده علاقه مند شد.
مایا، خواهر اینشتین که نزدیکترین همراز او بود بعد ها با پسر همان خانواده یعنی پل ازدواج کرد و دوست او نیز یعنی مایکل بسو با دختر دیگر همان خانواده یعنی آنا وصلت کرد. پس از آن اینشتین در ماه اکتبر در مؤسسه فدرال پلی تکنیک ثبت نام کرد و به زوریخ رفت؛ در همین حال ماری نیز برای تدریس به اولسبرگ در سوییس رفت. او در همان سال شهروندی خود در ورتمبرگ را لغو کرد.
اینشتین و تشکیل خانواده
در بهار سال 1896، میلوا ماریخ صربستانی که ابتدا در دانشگاه زوریخ در رشته پزشکی آغاز به تحصیل کرده بود، پس از یک ترم به موسسه فدرال پلی تکنیک آمد تا در آنجا به عنوان تنها زن در آن سال، در رشته ای که اینشتین درس می خواند تحصیلات خود را ادامه دهد.
در طی سال های بعد رابطه ماریخ با اینشتین به یک رابطه عاشقانه تبدیل شد، هرچند که مادر اینشتین به خاطر غیر یهودی بودن، سن بالا و نقص جسمانی ماریخ، به شدت با رابطه آنها مخالف بود.
اینشتین در سال 1903 با میلوا ماریچ، ازدواج کرد. قبل از ازدواج رسمی اینشتین با ماریچ، در سال 1902 آنها صاحب یک فرزند دختر به نام لیسرل شده بودند. لیسرل هنگامی متولد شد که ماریچ نزد خانواده خود در صربستان به سر می برد و اینشتین در برن سویس بود.
از سرنوشت لیسرل اطلاع چندانی در دست نیست و نظرهای مختلفی در مورد او وجود دارد که هیچ کدام ثابت نشده اند. پس از ازدواج رسمی، اینشتین و ماریچ صاحب دو فرزند پسر به نام های هانس آلبرت و ادوارد شدند.
از سال 1914 ، اینشتین جدا از ماریچ و تنها در برلین زندگی می کرده است در حالیکه ماریچ و فرزندانش در زوریخ مانده بودند. بیماری اسکیزوفرنی ادوارد پسر اینشتین به شدت وی را عذاب می داد، و او بارها گفته بود بهتر بود ادوارد هیچگاه به دنیا نمی آمد.
از سال 1912 ، اینشتین رابطه عاشقانه ای با دختر خاله بیوهاش (و نوه عموی پدرش) السا اینشتین برقرار کرده بود. او در فوریه سال 1919 از ماریچ طلاق گرفت و در ژوئن همان سال با السا ازدواج کرد.
در طی طلاقش از ماریخ، اینشتین به او قول داد که اگر صاحب جایزه نوبل شد، منافع مادی آن را در اختیار ماریچ بگذارد و نهایتا نیز در سال 1923 این کار را انجام داد. السا از ازدواج سابقش دو دختر به نامهای ایلسه و مارگوت داشت اما او و اینشتین صاحب فرزند مشترکی نشدند.
اینشتین دختر خوانده های خود را می ستود و در نامه اش به السا در سال 1924، نوشت:
به اندازه دختر خودم، یا شاید بیشتر، مارگوت را دوست دارم، و کسی چه می داند اگر من پدر او بودم چه بچه بداخلاقی از وی پدید می آمد.
این نامه ها به عنوان شاهدی برای تکذیب ادعاها در مورد بی مهری اینشتین به خانواده اش به کار رفته است. پس از مهاجرت به آمریکا در سال 1933، در سال 1935 السا مبتلا به بیماری کبد و قلب شد و در دسامبر 1936 درگذشت.
ویژگی های شخصی اینشتین
انیشتین در نوازندگی ویلون مهارت داشت. او از کودکی تلاش داشت تا برای شمار بیشتری از همنوعان خود و به ویژه کسانی که در دور و بر او می زیسته اند سودمند باشد. ویژگی دوم او ذوق هنری او بود که انیشتین را وا می داشت که نه تنها اندیشه کلی مومی خود را به شیوه ای روشن و منطقی سازمان دهد بلکه روش سازمان دهی و بهینه سازی آنها نیز به شیوهای باشد که هم خود او و هم مستمعان، از دید جهان شناسی لذت برند.
اینشتین و دیدگاه مذهبی او
او بی دین بود و به گفته خودش به همه خدایی بروک اسپینوزا معتقد بود اما به یک خدای شخصی معتقد نبوده بلکه آن را نقد می کرد. او همچنین خودش را ندانم گرا معرفی می کرد در حالی که خودش را از برچسب آتئیست مجزا دانسته و ترجیح می داد که همان طور که خودش میگوید «یک دیدگاه انسانی نسبت به ضعف هوش ادراکی ما انسانها درباره درک طبیعت و وجود خودمان» داشته باشد.
دیدگاه های سیاسی اینشتین
اینشتین خود را یک صلح طلب و بشر دوست و در سال های بعد یک سوسیال دموکرات متعهد قلمداد می کرد. او گفته است که :
از نظر من نگرش گاندی روشن بینانه ترین نگرش در میان تمامی سیاست مداران زمان ماست. باید تلاش کنیم تا با روحیه وی کارها را انجام دهیم، نه آنکه برای نبرد برای آرمان هایمان به خشونت متوسل شویم، بلکه باید این کار را به دور از تمامی پلیدی ها انجام دهیم.
اینشتین که عمیقا تحت تاثیر گاندی قرار داشت، بار دیگر در مورد گاندی گفت:
نسل های بعدی به سختی باور خواهند کرد که روزگاری چنین موجودی از گوشت و پوست بر روی زمین می زیستهاست.
گاهی اوقات عقاید اینشتین جنجال برانگیز بود. آلبرت اینشتین در مقاله ای با نام چرا سوسیالیسم؟ در سال 1949 ، به توصیف مرحله شکارگری رشد انسان پرداخته، و از هرج و مرج جامعه سرمایه دار آن زمان، به عنوان منبع پلیدی که باید بر آن فائق آمد نام برده است.
او با رژیم های خودکامه در اتحاد شوروی و دیگر نقاط جهان مخالف بود و همواره از مزایای سیستم سوسیال دموکرات که ترکیبی از یک اقتصاد برنامه ریزی شده توام با احترام به حقوق بشر بود سخن می گفت.
اینشتین یکی از بنیانگذاران حزب دمکرات آلمان و یکی از اعضای اتحادیه فدراسیون معلمان آمریکا از اتحادیه های وابسته به فدراسیون کارگران آمریکا کنگره سازمانهای صنعتی بود.
اینشتین دخالت بسیاری در جنبش حقوق مدنی داشت. او یکی از دوستان نزدیک پل رابسون در طول بیش از 20 سال بوده است. اینشتین یکی از اعضای چندین گروه طرفدار حقوق بشر بود که رهبری بسیاری از جنبش های آن را پل رابسون بر عهده داشت.
او به همراه پل رابسون ریاست «نهضت پایان زجرکشی در آمریکا را بر عهده داشت. زمانی که دبلیو. ای. بی. دوبویس در دهه هشتاد عمر خود در طول دوره مک کارتی به نحوی جاهلانه متهم به جاسوسی برای کمونیست ها شد، اینشتین اعلام کرد داوطلبانه حاضر است به عنوان یکی از شهودی که به نفع وی شهادت می دهد در جلسه دادگاه حاضر شود.
بلافاصله پس از آنکه اعلام شد اینشتین قرار است در جایگاه شهود قرار گیرد این پرونده رد شد. اینشتین در این باره گفته است که :
نژاد پرستی بزرگ ترین بیماری آمریکاست
اینشتین با دولت های مستبد مخالف بود، و به همین دلیل، با رژیم نازی نیز مخالف بوده و بلافاصله پس از آنکه این رژیم به قدرت رسید از آلمان گریخت. هم زمان، کارل اینشتین خواهر زاده هرج و مرجطلب او، که دارای بسیاری از عقاید اینشتین بود، سرگرم جنگ با فاشیست ها در جنگ داخلی اسپانیا بود. اینشتین ابتدا با تولید بمب اتم موافق بود، هدف وی اطمینان یافتن از این نکته بود که هیتلر زودتر به سلاح اتمی دست نیابد.
او با ارسال نامه خطاب به رئیس جمهور روزولت پیش از آغاز جنگ جهانی دوم، که احتمالا توسط لئو زیلارد نوشته شده بود دولت آمریکا را تشویق به آغاز برنامه ای برای تولید سلاح هسته ای کرد. روزولت با ایجاد کمیته ای برای بررسی استفاده از اورانیوم به عنوان سلاح به این نامه پاسخ گفت، و چند سال بعد پروژه منهتن جایگزین این کمیته شد.
اما پس از جنگ، اینشتین برای خلع سلاح هسته ای و تشکیل یک دولت جهانی مبارزه کرد:
من نمی دانم چگونه جنگ سوم جهانی به وقوع خواهد پیوست، اما می دانم که مردم در جنگ جهانی چهارم با چوب و سنگ به جنگ هم می روند.
اینشتین و بمب اتمی
در سال 1939 گروهی از فیزیکدان های مجارستانی از جمله لئو زیلارد که به آمریکا مهاجرت کرده بود، به دولت ایالات متحده آمریکا در مورد برنامه نازی ها در مورد بمب اتمی هشدار دادند، اما سخنان آن ها مورد توجه قرار نگرفت. در تابستان سال 1939 و چند ماه پیش از جنگ جهانی دوم، زیلارد نامه ای برای روزولت، رئیس جمهور وقت ایالات متحده تهیه کرد و از اینشتین خواست که نامه را امضاء کند. زیلارد نسبتا گمنام بود، اما اینشتین به واسطه نظریه های نسبیت و جایزه نوبل، شخص مشهوری به شمار می رفت.
آن ها در این نامه از او توجه به این مسئله را درخواست نمودند. در این نامه، همچنین از روزولت خواسته شده بود تا به پژوهش در زمینه انرژی هسته ای و واکنش زنجیره ای اهمیت بیشتری داده شود. این نامه را نقطه شروع پروژه منهتن برای ساخت بمب اتمی می دانند.
اینشتین، یک سال قبل از مرگش به دوست قدیمی اش لینوس پاولینگ گفت:
من یک اشتباه بزرگ در زندگی مرتکب شدم؛ وقتی نامه ای را که ساخت بمب اتمی را به روزولت توصیه می کرد امضا کردم. اما یک دلیل برای این کار وجود داشت؛ خطر ساخت این بمب توسط آلمانیها …
به واسطه فعالیت های صلح جویانه سابق اینشتین، گرایش های چپ گرانه وی، و همچنین گزارش های مغرضانه و بی پایهای که اف بی آی در مورد ارتباط اینشتین با شوروی دریافت کرده بود، از شرکت او در پروژه منهتن جلوگیری شد.
تابعیت اینشتین
اینشتین در آلمان به دنیا آمد. وی در 17 سالگی، در 28 ژانویه 1896 با تایید پدرش خواستار خروج از تابعیت آلمانی خود شد و تا پنج سال یک بی تابعیت بود. در 21 فوریه 1901 تابعیت سوئیس را به دست آورد و تا پایان عمر یک شهروند سوئیس بود.
اینشتین در 1914 یعنی زمانی که وارد خدمات اجتماعی پروس شد به تابعیت پروس درآمد، اما به دلیل موقعیت سیاسی و آزار و اذیت یهودیان در آلمان نازی، او خدمات اجتماعی را در مارس 1933 رها کرد و در نتیجه تابعیت پروس (آلمان) را نیز از دست داد.
در 1 اکتبر 1940 اینشتین تابعیت ایالات متحده آمریکا را به دست آورد. او تا زمان مرگ 18 آوریل 1955 هم تبعه ایالات متحده آمریکا و هم تبعه سوئیس بود. در سال 1926 هم انجمن سلطنتی اخترشناسان بریتانیا مدال طلائی انجمن سلطنتی اختر شناسان در آن سال را به او اختصاص داده بود.
در واقع انجمن سلطنتی اختر شناسان بریتانیا در سال میلادی 1919 همراه با پیشنهاد نامزدی اخترشناس انگلیسی آرتور استنلی ادینگتون؛ برای مدال طلای آن سال، اینشتین را نیز برای مدال طلای سال 1920 پیشنهاد کرد، ولی احساسات ملی گرایانه گروهی از اعضای انجمن باعث شد که مدال طلای سال 1920 به کسی داده نشود.
اینشتین و صهیونیسم
اینشتین حامی سرشناسی هم برای صهیونیسم کارگری و هم برای تلاش های پیش برنده همکاری یهودی-عربی بود. او در زمان قیومیت بریتانیا بر فلسطین از ایجاد وطن ملی یهودی حمایت می کرد ولی در ابتدا مخالف ایده یک دولت یهودی دارای مرز، یک ارتش و درجه ای از قدرت دنیوی بود.
اینشتین در سال 1939 کتابی نیز به نام «درباره صهیونیسم» نوشت. او پس از سفر به آمریکا به سخنرانی هایش به نفع صهیونیسم ادامه داد. اینشتین در یک سخنرانی در هتل کومودور نیویورک، به مردم گفت:
آگاهی من از ماهیت اصلی یهودیت با عقیده یک کشور یهودی دارای مرز، ارتش، و درجه ای از قدرت دنیوی هر چقدر هم که متعادل باشد، مخالف است. من نگران آسیب داخلی هستم که یهودیت متحمل آن خواهد شد.
او همچنین یک نامه سرگشاده منتشر شده در نیویورک تایمز را نیز امضاء کرد این نامه مناخیم بگین و حزب ملی گرای هروت را خصوصاً برای برخورد نامناسب با بومیان عرب در جریان دیر یاسین توسط آرگون پیشینیان هروت محکوم کرد.
علی رغم این نگرانی ها، او در تأسیس دانشگاه عبری در اورشلیم، فعالیت بسیاری کرد و در سال 1930 کتابی با عنوان «در مورد صهیونیسم: مجموعه مقالات و سخنرانی های استاد آلبرت اینشتین» ، منتشر کرد و مقالات خود را وقف آن دانشگاه کرد.
در سال 1952 و پس از درگذشت حییم وایزمن، عزرائیل کارلیباخ، روزنامه نگار پرنفوذ اسرائیلی در نامه ای به آلبرت اینشتین پیشنهاد داد که مقام رئیس جمهوری اسرائیل را بپذیرد، اما اینشتین این پیشنهاد را نپذیرفت و گفت که فاقد توانایی لازم برای این کار است؛ و به بهانه اشتغالات علمی از پذیرش این مسئولیت سر باز زد.
آلبرت اینشتین از 19 اوت، 1946 ، با اعلام تشکیل بنیاد آموزش عالی آلبرت اینشتین ارتباط نزدیکی با طرح هایی داشت که مطبوعات از آن تحت عنوان «یک دانشگاه همگانی یهودی» نام می برد،
اما وی در 22 ژوئن، 1947، از حمایت از این بنیاد دست برداشت و با استفاده از نامش در این بنیاد مخالفت کرد. این دانشگاه در سال 1948 با نام دانشگاه برندیس افتتاح شد.
اینشتین، به همراه آلبرت شوایتزر و برتراند راسل، علیه آزمایش هسته ای و بمب اتم مبارزه کردند. اینشتین به عنوان آخرین اقدام عمومی خود، تنها چند روز پیش از مرگ، بیانیه راسل-اینشتین را امضاء کرد، که این اقدام وی منجر به برگزاری کنفرانس پوگواش در مورد علوم و امور جهان شد.
افتخارات آلبرت اینشتین
آلبرت اینشتین شماری از افتخارات خود را پس از مرگ به دست آورده است. به عنوان مثال:
- در سال 1999، تایم اینشتین را مرد قرن نامید.
- جایزه نوبل فیزیک در سال 1921
- همچنین در سال 1999، نظرسنجی گالوپ اینشتین را چهارمین مرد محبوب جهان در قرن بیستم معرفی کرد.
- یونسکو به مناسبت صدمین سال مقالات نسبیت خاص، اثر فوتوالکتریک و اثر براوانی سال 2005 را سال جهانی فیزیک نامید.
- آکادمی ملی علوم تندیس برنز یادبود آلبرت اینشتین را در محوطه مقر این آکادمی، در واشنگتن نصب کرده است.
از جمله همنام های اینشتین میتوان به این موارد اشاره کرد:
- واحدی که در نورشیمی مورد استفاده قرار میگیرد، اینشتین.
- عنصر شیمیایی 99، اینشتینیوم.
- استروئید 2001 اینشتین.
- جایزه آلبرت اینشتین.
- جایزه صلح آلبرت اینشتین.
- دانشکده پزشکی آلبرت اینشتین دانشگاه یشیوا که در سال 1955 افتتاح شدهاست.
- مرکز پزشکی آلبرت اینشتین در فیلادلفیا، پنسیلوانیا
نظریات آلبرت اینشتین
از مهم ترین نظریات این فیزیکدان نظریه پرداز میتوان به موارد زیر اشاره نمود که هرکدام از آن ها به نحوی دنیای فیزیک را متحول نمود.
- نسبیت خاص
- نسبیت عام
- تفسیر کوپنهاگی
- جبر باوری
- نقص و واقع گرایی
- نظریه میدان یکنواخت
آثار اینشتین
اینشتین در طول حیات خود بیش از پنجاه مقاله علمی منتشر کرد. او همچنین آثار غیر علمی متعددی نیز منتشر کرده است، که از آن جمله می توان به «درباره صهیونیسم» ، «چرا جنگ؟» ، «جهانی که من میبینم» و «پس از سالهای پایانی من» اشاره کرد.
آثار ترجمه شده به فارسی
- مقالات علمی اینشتین
- نسبیت نظریه خصوصی و عمومی
- فیزیک و واقعیت؛ محمدرضا خواجهپور
- نسبیت و مفهوم نسبیت
- تکامل فیزیک به همراه لئوپولد اینفلد
- حاصل عمر
- اینشتین 1905: مجموعه مقاله های سال 1905؛ آلبرت اینشتین