لنزهای چشم ماهی میتوانند در تاریکی هم ببینند
اردیبهشت ۹, ۱۳۹۵ده نشانه ی آلودگی سیستم به بد افزار
اردیبهشت ۹, ۱۳۹۵دانشمندان هر کدام به گونه ای متفاوت به دنیا نگاه می کنند و از خود می پرسند چرا؟ انیشتین تنها با فکر کردن بسیاری از نظریاتش را مطرح ساخت، ماری کوری از آزمایشگاهش استفاده کرد و زیگموند فروید با گوش دادن به حرفهای مردم به کشفیاتش در باب روح آدمی رسید. فارغ از ابزار مورد استفاده ی این دانشمندان هر کدام از آنها چیز جدیدی در مورد دنیایی که در آن زندگی می کنیم و خود انسان کشف کردند.
آلبرت انیشتین
آلبرت انیشتین (1879-1955) ممکن است تفکر علمی را متحول کرده باشد اما چیزی که باعث تحسین او توسط مردم عادی شد شوخ طبعی او بود. او به بذله گویی شهرت داشت و دانشمندی مردمی محسوب می شد که با وجود مقام والایش بعنوان یکی از درخشانترین متفکران سده ی بیستم خود را از مردم دور نمیکرد. او همواره موی شانه نشده و لباس نا مرتبی داشت و جوراب نمی پوشید. انیشتین در سرتاسر حیاتش بدنبال درک جهان هستی بود و برای اینکار نطریه ی نسبیت را پیشنهاد داد که بعدها برای تولید بمب اتم به کار گرقته شد.
ماری کوری
ماری کوری (1934-1867) با شوهرش پیر کوری (1906-1859) همکاری دوشادوشی داشت و آندو توانستند دو عنصر جدید پلونیوم و رادیوم را کشف کنند. متاسفانه این همکاری با مرگ ناگهانی پیر کوری در سال 1906 به پایان رسید (پیر هنگام عبور از خیابان با یک درشکه تصادف کرد). پس از مرگ پیر ماری کوری تحقیقاتش روی مواد رادیواکتیو (اصطلاحی که ابداع خود ماری کوری بود) را ادامه داد و توانست دومین جایزه ی نوبلش را هم دریافت کند. ماری کوری نخستین فردیست که دو جایزه ی نوبل دریافت کرده است. کارهای ماری زمینه ی استفاده از اشعه ایکس را در پزشکی فراهم نمود و شاخه ی جدیدی را در فیزیک اتمی گشود.
زیگموند فروید
زیگموند فروید (1939-1856) چهره ای بحث برانگیز بود. مردم یا عاشق نظریه های او هستند و یا از آنها متنفرند. حتی برخی از شاگردانش هم در برخی موارد با او مخالفند. فروید اعتقاد داشت هر فرد ضمیر ناخودآگاهی دارد که میتواند از طریق روانکاوی کشف گردد. در روانکاوی فرد می تواند روی کاناپه لم بدهد و با تداعی آزاد در مورد هرچیزی که خواست حرف بزند. به اعتقاد فروید این تک گوییها درونیات فرد را عیان می سازند. فروید همچنین اعتقاد داشت لغزشهای زبانی (که اکنون به لغزشهای فرویدی معروفند) و خوابها هم راهی برای دریافت ضمیر ناخودآگاه فرد هستند. با وجود اینکه بسیاری از نظریه های فروید دیگر کاربردی زیادی ندارند او راهی نوین برای فکر کردن درباره ی خودمان به ما عرضه کرد.
مکس پلانک
مکس پلانک (1947-1858) قصد نداشت انقلابی در فیزیک ایجاد کند اما این دقیقاً همان کاری بود که کرد. کارهای او بقدری مهم بود که تحقیقاتش نقطه ی مفارقت فیزیک کلاسیک و آغاز فیزیک نوین محسوب می شود. تمام فیزیک نوین از آنجا شروع شد که پلانک دریافت انرژی که به شکل طول موج منتشر می شود در واقع به شکل بسته های کوچکی به نام کوانتتوم تخلیه می شود. این نظریه ی جدید انرژی که به آن نظریه ی کوانتوم می گویند نقشی کلیدی در بسیاری از مهمترین کشفیات سده ی بیستم ایفا نمود.
نیلز بوهر
نیلز بوهر (1962-1885)، فیزیکدان دانمارکی زمانی که جایزه ی نوبل فیزیک را در سال 1922 برد تنها 37 سال داشت. او جایزه را به جهت کمک به درک بهتر از ساختار اتمها تصاحب کرد(بویژه به واسطه ی نظریه اش در این مورد که الکترونها در مدارهای انرژی و بیرون از هسته هستند). بوهر تا پایان عمر تحقیقات مهمش را با سمت مدیر موسسه ی فیزیک نظری دانشگاه کپنهاگ ادامه داد و فقط در زمان جنگ جهانی دوم بدلیل اشغال دانمارک توسط نازیها با قایقی ماهیگیری با خانواده اش به سوئد گریخت. پس از آن در همان زمان جنگ جهانی به انگلستان و آمریکا رفت و به متفقین کمک کرد تا به بمب اتم دست یابند (پسر او آگه بوهر هم در سال 1975 جایزه ی نوبل فیزیک را دریافت نمود).
جوناس سالک
جوناس سالک (1995-1914) یکشبه با کشف واکسن فلج اطفال مشهور شد. پیش از این کشف فلج اطفال بیماری ویروسی بود که همه گیر شده و قربانی می گرفت. هر سال هزاران کودک و بزرگسال بخاطر فلج اطفال یا میمردند و یا فلج می شدند (یکی از مشهورترین قربانیان فلج اطفال رییس جمهور آمریکا فرانکلین روزولت بود). اوایل دهه ی 1950 شدت همه گیری فلج اطفال بیشتر شده بود و به شکل یکی از ترسناکترین بیماریهای کودکان در آمده بود. وقتی نتایج مثبت آزمایش جامع واکسن فلج اطفال در 12 آوریل 1955 اعلام شد (درست ده سال پس از مرگ روزولت) مردم در سراسر جهان جشن گرفتند. جوناس سالک هم یکشبه دانشمندی محبوب شد.
ایوان پاولف
ایوان پاولف (1936-1849) بر روی بزاق سگها تحقیق می کرد. با وجود عجیب بودن این تحقیق، پاولف توانست با مطالعه ی اینکه سگها چه زمانی، چگونه و چرا با دیدن محرکهای مختلف بزاق دهان تولید می کنند به نتایج مهمی دست یابد. در طی این تحقیقات پاولف “واکنشهای شرطی” را کشف کرد. واکنش شرطی توضیح می دهد سگ زمانی که صدای زنگ را می شنود بی اختیار بزاق دهانش مترشح می شود (در صورتی که طوری تعلیم دیده باشد که با شنیدن صدای زنگ غذا در اختیارش بگذارند). شکم انسانها هم با خبر آماده شدن غذا به قار و قور می افتد. در واقع بدن جانوران با توجه به محرکهای محیطی شرطی می شود. یافته های پاولف در حیطه ی روانشناسی هم نفوذ کرده است.
انریکو فرمی
انریکو فرمی (1954-1901) نخست در 14 سالگی جذب فیزیک شد. برادرش تازه فوت کرده بود و فرمی جوان به قصد فرار از واقعیت دو کتاب فیزیک مربوط به سال 1840 را بطور کامل مطالعه کرد و ایرادهای محاسباتی آنها را یادداشت نمود. فرمی حتی نمیدانست این دو کتاب به لاتین هستند. بعدها فرمی تحقیقاتی را بر روی نوترونها آغاز کرد که به شکافت اتم انجامید. فرمی در کشف چگونگی بروز واکنش زنجیره ای هسته ای هم نقش مهمی داشت و همین کشف بود که مستقیماً در تولید بمب اتم به کار گرفته شد.
رابرت گدارد
رابرت گدارد (1945-1882) به اعتقاد بسیاری پدر علم نوین پرتاب موشک است و اولین کسی می باشد که موشکی با سوخت مایع را با موفقیت پرتاب نمود. این موشک که نل نام داشت در 16 مارس 1926 در اوبرن ماساچوست به هوا پرتاب شد و 41 فوت (12.5 متر) اوج گرفت. زمانیکه گودارد تصمیم گرفت زندگیش را وقف موشکها کند تنها 17 سال داشت. او در 19 اکتبر 1899 (روزی که بعدها خود گدارد به نام روز یادبود از آن یاد می کرد) به بالای درخت گیلاسی رفت و با دیدن آسمان به این فکر افتاد چه خوب خواهد شد اگر بتوان وسیله ای را به مریخ فرستاد. از آن روز به بعد گدراد ساخت موشک را شروع کرد. متاسفانه او در زمان حیاتش بدلیل اعتقادش به اینکه روزی موشکی قادر خواهد بود به ماه برسد مسخره می شد و مردم قدرش را انطور که باید ندانستند.
فرانسیس کریک و جیمز واتسون
فرانسیس کریک (2004-1916) و جیمز واتسون (متولد 1928) با کمک هم ساختار مارپیچ دوگانه ی دی.ان.ای را کشف کردند. این کشف “اثر انگشت حیات جانداران” محسوب می شود. جالب اینکه زمانیکه خبر این کشف در 25 آوریل 1953 در نشریه ی نیچر منتشر شد واتسون تنها 25 سال داشت و کریک هم با وجود اینکه دانشجوی دکترا بود تنها کمی بیش از ده سال از او مسن تر بود.
وقتی خبر منتشر شد و این دو مشهور شدند مسیر آنها از هم جدا شد و پس از آن کمتر باهم حرف می زدند. این مساله می تواند بدلیل شخصیت متفاوت آنها بوده باشد. کریک فردی پرحرف و گستاخ بود و واتسون در نخستین سطر کتاب مشهورش “مارپیچ دوگانه” که در سال 1968 منتشر شد او را اینگونه نامید: “کسی که هیچوقت افتاده و با حیا نبود”. چه دردناک!