ایجاد قابلیت مسدود کردن تبلیغات در مرورگر Edge مایکروسافت
فروردین ۱۳, ۱۳۹۵تغییرات انسان در کره زمین الگوی جدید و بسیار موثری در گردش جهانی انرژی پدید آورده است
فروردین ۱۳, ۱۳۹۵افراد دو زبانه نفع زیادی می برند: آینده ی روشن شغلی، بالا رفتن درک و حتی پیشگیری از زوال عقلی. علاوه بر اینها تحقیق اخیر نشان داده افراد دو زبانه علاوه بر اینها دیدشان نسبت به دنیا هم بسته به زبانی که استفاده می کنند تغییر می کند.
در پانزده سال اخیر تحقیقات زیادی در مورد طرز فکر افراد دو زبانه انجام گرفته است و نتیجه ی اغلب آنها این بوده که استفاده از بیش از یک زبان مزایای آشکاری دارد. تغییر مداوم زبان میتواند باعث ورزش فکری شده و مغز را منعطف تر کند.
همانطور که ورزش مرتب برای بدنمان مفید است کنترل فکری دو یا تعداد بیشتری زبان سطح ادراک مغز را بالا می برد. این انعطاف فکری منفعت زیادی بویژه در سالهای پیری دارد زیرا زوال ادراک در دو زبانه ها دیرتر اتفاق می افتد و زوال عقلی یا آلزایمر در دو زبانه ها تا پنج سال به تعویق خواهد افتاد.
آلمانیها می دانند قرار است به کجا برسند
در تحقیقی که اخیراً در نشریه ی علم روان شناسی منتشر شده روی دو زبانه هایی که به دو زبان آلمانی و انگلیسی صحبت می کنند و تک زبانه های این دو زبان مطالعه کردیم تا مشخص شود چگونه الگوهای متفاوت زبانی بر عکس العمل افراد در آزمایشهای مختلف موثرند.
ما به دو زبانه های انگلیسی-آلمانی ویدئوهایی نشان دادیم که در آن حرکتی نشان داده شده بود مثلاً زنی که به سمت ماشینی قدم می زد یا مردی که با دوچرخه به سمت سوپرمارکتی حرکت می کرد. از افراد مورد مطالعه خواستیم صحنه هایی که می بینند را شرح دهند.
وقتی صحنه ای شبیه دو صحنه ی یاد شده را به گویشور تک زبانه ی آلمانی زبان نشان می دهید او تمایل به توصیف حرکت و در عین حال تشریح هدف آن حرکت را دارد. نتیجتاً خواهد گفت: “زن به سمت ماشینش می رود.” یا “مرد به سمت سوپرمارکت دوچرخه سواری میکند.” اما گویشور تک زبانه ی انگلیسی زبان به سادگی خواهد گفت: “زن در حال قدم زدن است” یا “مرد در حال دوچرخه سواریست” بدون اینکه به هدف عمل مشاهده شده اشاره کند.
دنیا آلمانیها را مردمانی کل نگر می داند. آلمانی ها تمایل دارند کل رویداد را در نظر بگیرند در حالیکه انگلیسی زبانها توجه خاصی به رویداد نمیکنند و تمرکزشان تنها روی عمل است.
مبنای زبانشناختی این تمایلات ریشه در موقعیت عمل در بستر ابزارهای گرامری هر زبان و زمان انجام عمل دارد. انگلیسی زبانها نیاز به علامت زنی گرامری رویدادهایی که در حال انجامند دارند و برای این کار اجباراً از واژک ing (در حال) استفاده می کنند: “من در حال نواختن پیانو هستم و نمیتوانم تلفن را جواب بدهم” یا “من در حال نواختن پیانو بودم که تلفن زنگ زد”. آلمانیها چنین ویژگی ای را در زبانشان ندارند.
تحقیق در مورد افراد دو زبانه نشان از رابطه ی بین میزان تبحر و آگاهی از ساختارهای گرامری زبان دوم و تعداد اشاره های گویشور به اهداف رویداد دارد.
ما در تحقیقاتمان این را نیز دریافتیم که این تفاوتهای بین زبانی فراتر از کاربرد زبان است و دسته های غیر زبانی و تصورات فرد را هم در بر میگیرد. مثلاً از گویشوران تک زبانه ی انگلیسی و آلمانی زبان خواستیم مجموعه ای ویدئو را نگاه کنند که در آنها افرادی در حال قدم زدن، دوچرخه سواری، دویدن یا رانندگی بودند. در هر مجموعه ی سه تایی که نشان دادیم از فرد خواستیم بیان کند آیا حرکت مبهمی که در ویدئو نمایش داده می شود (مثلاً زنی که در حال قدم زدن درجاده به سمت ماشینی پارک شده بود) به ویدئویی دیگر که کاملاً هدف محور بود (مثلاً زنی قدم زنان وارد ساختمانی می شد) و یا هدفی در ویدئو بیان نمیشد (مثلاً ویدئوی زنی که در حال قدم زدن در لاین خیابان بود) مرتبط است.
گویشوران تک زبانه ی آلمانی بیش از انگلیسی زبان های تک ربانه صحنه های مبهم را به صحنه های هدف محور مرتبط دانستند. این تفاوت مشابه یافته های ما در مورد کاربرد زبان بود یعنی آلمانی زبانها اغلب به برآیندها و نتایج اعمال توجه نشان می دهند اما انگلیسی زبانها بیشتر به خود عمل دقت می کنند نه به هدف آن.
با تعویض زبان خط فکری هم تغییر میکند
وقتی افراد دو زبانه را مورد بررسی قرار دادیم مشخص شد چنین افرادی با تغییر دادن زبانشان خط فکری مربوط به آن زبان را دنبال می کنند. مثلاً آشکار شد آلمانیهایی که در زبان انگلیسی هم تبحر دارند در زمان استفاده از آلمانی در کشورشان درست مانند دیگر گویشوران سرزمینشان متمرکز بر هدف هستند اما همانها زمانی که در کشور انگلستان از زبان انگلیسی استفاده می کردند مانند انگلیسی ها متمرکز بر عمل می شدند.
در گروه دیگری از دوزبانه های آلمانی-انگلیسی با مجبور کردن گویشوران به تکرار اعداد به زبان انگلیسی یا آلمانی با صدای بلند آن زبان خاص را در جلوی مغزشان نگاه داشتیم. به این ترتیب مشخص شد همان زبانی که در جلوی مغز و تفکر حفظش کرده ایم تاثیر بیشتری بر طرز تفکر گویشور دو زبانه خواهد داشت.
مثلاً زمانیکه جلوی ورود زبان انگلیسی به قسمت جلوی مغز را گرفتیم دو زبانه ها درست شبیه یک آلمانی زبان عادی ویدئوهای مبهم را در دسته ی هدف محور قرار دادند اما زمانیکه جلوی زبان آلمانی را گرفتیم گویشوران شبیه انگلیسی زبانان عمل کردند و ویدئوهای مبهم را به ویدئوهایی مرتبط دانستند که در آنها تنها عملی انجام می شد و هدفی مشخص نبود. زمانیکه وسط آزمایش از گویشوران خواستیم اعداد را در زبان انگلیسی یا آلمانی بیان کند ناگهان فکر آنها به شیوه ی آلمانیها یا انگلیسی ها هدف محور و یا عمل محور شد.
این یافته ها موید تحقیقات دیگریست که طی آن مشخص شده بود رفتارهای گویشوران با توجه به انتخاب زبانشان تغییر واضحی می یابد. مثلاً عربهای رژیم اشغالگر قدس بیشتر احتمال دارد اسمهای عربی نظیر احمد و سمیر را بیش از زبان عبری در متون خود بکار گیرند.
افراد در گزارشهایی که خود تهیه کرده بودند اشاره کردند وقتی به زبان دوم حرف می زنند شبیه گویشوران زبان دوم احساس می کنند و احساساتشان بسته به زبانی که از آن استفاده می کنند تغییر می کند.
در مورد ریسک پذیری هم ، افراد دو زبانه در زمان استقاده از زبان دوم تمایل به گرفتن تصمیمهای مرتبط و اقتصادی را دارند. در مقابل زبان مادری، استفاده از زبان دوم از گویشوران تمرکز راسلب کرده و آنها را متمایل به اتخاذ مواضع انفعالی و گمراه کننده می کرد که خود این امر تاثیر نا به جایی بر درک آنها از شرایط مخاطره آمیز و سود و زیانها می گذارد. بنابراین زبانی که به آن تکلم می کنید میتواند روش فکر کردن شما را تغییر دهد.
منبع: Iflscience